مهدویت
در خصوص مسائل دینی و مهدویت

1.       ولایت باسعادت خاتم انبیاء محمد مصطفی(ص)

 اتفاق علمای شیعه, در این روز هنگام فجر روز جمعه در مکه معظمه ولادت با سعادت حضرت سیدالانبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم واقع شده است. ولادت آن حضرت با سلطنت انوشیروان عادل مقارن بود و در آن سال اصحاب فیل هلاک شدند1.
نام آن حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم, و کنیه ایشان ابوالقاسم بود. نام پدر آن حضرت عبدالله, و نام مادر آن حضرت آمنه بنت وهب است2.
هنگام ولادت, نور از پیشانی آن حضرت لامع بود و بوی مشک از ایشان ساطع میگشت. نوری در آن شب از طرف حجاز ساطع شد و در تمام عالم منتشر گردید. تخت پادشاهان سرنگون شد, و همه آنان در آن روز لال بودند و نمی توانستند سخن بگویند.
ملایکه مقرب و ارواح اصفیای پیامبران در هنگام ولادت آن حضرت حضور یافتند, و رضوان خازن بهشت با حوریان نازل شدند, و ابریقها و تشتها از طلا و نقره و زمرد بهشت نازل کردند و برای حضرت آمنه شربتها از بهشت آوردند که او آشامید. آن حضرت را بعد از ولادت به آبهای بهشت غسل دادند به عطرهای فردوس معطر کردند3.

موضوعات مرتبط: دینی ، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, ] [ 17:30 ] [ علیرضا حمزه یی ] [ ]

 

فضیلت کربلا بر مکه
عن الصّادق عليه السلام انّ ارض الكعبة قال مَن مِثلى و قد بنى بيت اللّه على ظهرى ياتينى النّاس من كل فجّ عميق و جعلت حرم اللّه و امنه ، فاوحى اللّه اليها كفّى و قرّى ما فضل ما فضّلت به فيها اعطيت ارض كربلا الّا بمنزلة الّا برّة غمت فى البحر فحملت من مأ البحر و لولا تربة الحسين عليه السلام ما فضّلتك و لولا ما ضمّنة كربلا لما خلقتك و لا خلقت الذّى افتخرت به فقرىّ و استقرّى و كونى دنيا متواضعا ذليلا مهيمنا غير مستنكف و لا مستكبر لارض كربلا والّا مسخنده و هويت بك فى نار جهنّم .

  
و قال على بن الحسين عليه السلام اتّخذ اللّه ارض كربلا حرما قبل ان يتّخذ مكّة حرما باربعة عشرين الف عام و انّها تزهر لاهل الجنّة كالكوكب الدّرى (2)

موضوعات مرتبط: دینی ، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, ] [ 17:21 ] [ علیرضا حمزه یی ] [ ]

ترجمه متن دستور دولت اسلامي در عصر نبوي
بسم الله الرحمن الرحيم
1- اين (نوشته) دستور يا منشوري است از طرف محمد(ص) فرستاده خدا، در ميان مؤمنان و مسلمانان از طايفه قريش و اهالي يثرب (مدينه) و كساني كه از آنها پيروي كنند و به آنها بپيوندد و همراه با آنها جهاد كنند، نافذ و جاري خواهد بود.


موضوعات مرتبط: دینی ، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, ] [ 21:39 ] [ علیرضا حمزه یی ] [ ]

پایت چیزی نشده؟

پایت چیزی نشده؟

موضوعات مرتبط: دینی ، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, ] [ 19:4 ] [ علیرضا حمزه یی ] [ ]

ابوبصير مى گويد:
از امام صادق (ع ) در مورد سوره والعاديات پرسيدم ، امام (ع ) فرمود: اين سوره در ماجراى وادى يابس (بيابان خشك ) نازل شده است . پرسيدم : قضيه وادى يابس از چه قرار بود.
امام صادق عليه السلام فرمود:
- در بيابان يابس دوازده هزار نفر سواره نظام بودند، با هم عهد و پيمان محكم بستند كه تا آخرين لحظه ، دست به دست هم دهند و حضرت محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام را بكشند.
جبرئيل جريان را به رسول خدا صلى الله عليه و آله اطلاع داد. حضرت رسول صلى الله عليه و آله نخست ابوبكر و سپس عمر را با سپاهى چهار هزار نفرى به سوى ايشان فرستاد كه البته بى نتيجه بازگشتند.
پيامبر صلى الله عليه و آله در مرحله آخر على عليه السلام را با چهار هزار نفر از مهاجر و انصار به سوى وادى يابس رهسپار نمود. حضرت على عليه السلام با سپاه خود به طرف بيابان خشك حركت كردند.
به دشمن خبر رسيد كه سپاه اسلام به فرماندهى على عليه السلام روانه ميدان شده اند. دويست نفر از مردان مسلح دشمن به ميدان آمدند. على عليه السلام با جمعى از اصحاب به سوى آنان رفتند. هنگامى كه در مقابل ايشان قرار گرفتند. از سپاه اسلام پرسيده شد كه شما كيستيد و از كجا آمده ايد و چه تصميمى داريد؟ على عليه السلام در پاسخ فرمود:
- من على بن ابى طالب پسر عموى رسول خدا، برادر او و فرستاده او هستم ، شما را به شهادت يكتايى خدا و بندگى و رسالت محمد صلى الله عليه و آله دعوت مى كنم . اگر ايمان بياوريد، در نفع و ضرر شريك مسلمانان هستيد.
ايشان گفتند:
- سخن تو را شنيديم ، آماده جنگ باش و بدان كه ما، تو و اصحاب تو را خواهيم كشت ! وعده ما صبح فردا.
على عليه السلام فرمود:
- واى بر شما! مرا به بسيارى جمعيت خود تهديد مى كنيد؟ بدانيد كه ما از خدا و فرشتگان و مسلمانان بر ضد شما كمك مى جوييم : ((ولا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم ))
دشمن به پايگاههاى خود بازگشت و سنگر گرفت . على عليه السلام نيز همراه اصحاب به پايگاه خود رفته و آماده نبرد شدند. شب هنگام ، على عليه السلام فرمان داد مسلمانان مركب هاى خود را آماده كنند و افسار و زين و جهاز شتران را مهيا نمايند و در حال آماده باش كامل براى حمله صبحگاهى باشند.
وقتى كه سپيده سحر نمايان گشت ، على عليه السلام با اصحاب نماز خواندند و به سوى دشمن حمله بردند. دشمن آن چنان غافلگير شد كه تا هنگام درگيرى نمى فهميد مسلمين از كجا بر آنان هجوم آورده اند. حمله چنان تند و سريع بود، قبل از رسيدن باقى سپاه اسلام ، اغلب آنان به هلاكت رسيدند. در نتيجه ، زنان و كودكانشان اسير شدند و اموالشان به دست مسلمين افتاد.
جبرئيل امين ، پيروزى على عليه السلام و سپاه اسلام را به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر دادند. آن حضرت بر منبر رفتند و پس از حمد و ثناى الهى ، مسلمانان را از فتح مسلمين باخبر نموده و فرمودند كه تنها دو نفر از مسلمين به شهادت رسيده اند!
پيامبر صلى الله عليه و آله و همه مسلمين از مدينه بيرون آمده و به استقبال على عليه السلام شتافتند و در يك فرسخى مدينه ، سپاه على عليه السلام را خوش آمد گفتند. حضرت على عليه السلام هنگامى كه پيامبر را ديدند از مركب پياده شده ، پيامبر صلى الله عليه و آله نيز از مركب پياده شدند و ميان دو چشم (پيشانى ) على عليه السلام را بوسيدند. مسلمانان نيز مانند پيامبر صلى الله عليه و آله ، از على عليه السلام قدردانى مى كردند و كثرت غنايم جنگى و اسيران و اموال دشمن كه به دست مسلمين افتاده بود را از نظر مى گذراندند.
در اين حال ، جبرئيل امين نازل شد و به ميمنت اين پيروزى سوره ((عاديات )) به رسول اكرم صلى الله عليه و آله وحى شد:
((والعاديات ضبحا، فالموريات قدحا، فالمغيرات صحبا، فاءثرن نفعا فوسطن به جمعا...))

اشك شوق از چشمان پيامبر صلى الله عليه و آله سرازير گشت ، و در اينجا بود كه آن سخن معروف را به على عليه السلام فرمود:
((اگر نمى ترسيدم كه گروهى از امتم ، مطلبى را كه مسيحيان درباره حضرت مسيح عليه السلام گفته اند، درباره تو بگويند، در حق تو سخنى مى گفتم كه از هر كجا عبور كنى خاك زير پاى تو را براى تبرك برگيرند!))(


موضوعات مرتبط: دینی ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, ] [ 17:32 ] [ علیرضا حمزه یی ] [ ]
صحیفه ملعونه !!!


پیامبر اکرم صلی الله علیه واله در قسمتی از خطبه فرموده اند: ای مردم! چیزی نمی¬گذرد که پس از من امامان و سردمدارانی پدید آیند که خلق را به آتش و دوزخ فرا خوانند ... حضرت در توضیح این امامان دعوت کننده به آتش میفرمایند .. هشدار باشید که اینان همان ((یاران صحیفه)) اندحالا سوال اینجاست که اصحاب صحیفه یا همان امامان دعوت کننده به سوی آتش چه کسانی هستند ؟؟؟
ماجرای این صحیفه در کتاب بحارالانوار ج28 ص 111-96 و همچنین کتاب سلیم بن قیس هلالی ص 154 و 161 آمده است.
صحیفه ملعونه اول
نطفه‏ اصلی توطئه آنگاه منعقد شد که دو نفر از رؤسای منافقین در یک تصمیم اساسی با هم پیمان بستند که:
اگر محمد از دنیا رفت یا کشته شد نگذاریم خلافت و جانشینی او در اهل بیتش مستقر شود.
سه نفر دیگر هم در این تصمیم با آنان هم پیمان شدند، و اولین معاهده را این پنج نفر در کنار کعبه بین خود امضا کردند و آن را داخل کعبه زیر خاک پنهان کردند. این ماجرا در حجة الوداع مقارن روزهایی که پیامبر صلی الله علیه و آله مردم را برای حضور در غدیر آماده می‏کرد بوقوع پیوست.
در اجرای این توطئه شوم، چهار نفر از آنان سراغ مهاجرین رفتند، و معاذ بن جبل که یکی از این پنج نفر بود گفت:
شما مسئله را از جهت مهاجرین حل کنید، من درباره‏ی انصار ترتیب امور را خواهم داد!
از آنجا که سعد بن عباده رئیس انصار، کسی نبود که با ابوبکر و عمر هم پیمان شود، لذا معاذ سراغ بشیر بن سعید و اسید بن حضیر که هر یک بر نیمی از انصار- یعنی دو طایفه‏ی اوس و خزرج- نفوذ داشتند آمد و آن دو را با خود در غصب خلافت هم پیمان نمود.
توطئه قتل پیامبر توسط عمر و یارانش
در حجة الوداع همان پنج نفر اصحاب صحیفه با نُه نفر دیگر نقشه‏ی قتل حضرت را در راه بازگشت از مکه به مدینه ریختند. نقشه چنین بود که در قله‏ی کوه اَرْشی کمین کنند و همینکه شترِ پیامبر صلی الله علیه و آله سربالایی کوه را پیمود و در سرازیری قرار گرفت سنگهای بزرگی را به طرف شتر رها کنند تا بِرَمَد و حضرت را بر زمین بزند، و آنان با استفاده از تاریکی شب حمله کنند و پیامبر صلی الله علیه و آله را بقتل برسانند. بعد هم متواری شوند و خود را داخل مردم نمایند تا شناخته نشوند.
خداوند تعالی پیامبرش را از این توطئه آگاه ساخت و وعده‏ی حفظ او را داد. همینکه شتر پیامبر صلی الله علیه و آله به قله‏ی کوه رسید و به سمت پایین به‏راه افتاد، منافقین سنگهای بزرگ را از بالای پرتگاه به طرف شترِ حضرت رها کردند.
پیامبر صلی الله علیه و آله با یک اشاره به شتر فرمان توقف دادند، و این در حالی بود که حذیفه و عمار، یکی افسار شتر حضرت را در دست داشت و دیگری از پشت سر شتر را راهنمایی می‏کرد. با توقفِ شتر، سنگها رد شدند و حضرت سالم ماندند. منافقین با شمشیرهای کشیده به حضرت حمله کردند، ولی حذیفه و عمار مقابله کردند و با شمشیر به آنان حمله بردند و آنها را فراری دادند.
منافقین به پشت سنگها خزیدند تا خود را به قافله ملحق کنند؛ ولی با اشاره‏ی پیامبر صلی الله علیه و آله نوری تابید و برای لحظاتی فضا را روشن ساخت. حذیفه و عمار چهره‏های چهارده نفر را که پشت صخره‏ها پنهان شده بودند به چشم خود دیدند. آنان عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابی‏وقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبیدة بن جراح، ابوموسی اشعری، ابوهریره، مغیرة بن شعبه، معاذ بن جبل، سالم مولی ابی‏حذیفه.
پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور بود با آنان درگیر نشود، چرا که در آن شرائط حساس فتنه‏ای بپا می‏شد و زحمات گذشته در معرض خطر قرار می‏گرفت، و بار دیگر منافقین به مقاصد خود دست می‏یافتند
صحیفه ملعونه دوم
پس از ورود به مدینه، منافقین در خانه‏ی ابوبکر جلسه‏ی مهم دیگری تشکیل دادند. در این مجلس سی و چهار نفر از بزرگان منافقین که اغلب پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در رأس امور قرار گرفتند شرکت داشتند. هر یک از اینان یا از رؤسای قبایل بودند یا گروههایی از مردم را همراه خود داشتند که از جمله‏ی آنان ابوسفیان و پسر ابوجهل و خالد بن ولید بودند.
در این جلسه اساسنامه‏ی نقشه‏های آینده را تنظیم کردند و همه‏ی افراد طوماری را امضا کردند؛ و آنرا به ابوعبیده‏ی جراح سپردند تا به مکه ببرد و در کنار صحیفه‏ی اول در کعبه پنهان کند.
سخنرانی پیامبر درباره صحیفه‏ ملعونه‏ دوم
هنگام فجر، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نماز صبح را به جماعت خواند و در محراب نشسته و ذکر گفت تا آفتاب طلوع کرد. پس از طلوع آفتاب حضرت رو به ابوعبیده جراح کرده فرمود:
خوشا به حال تو که امین این امت شده‏ای!
سپس این آیات را تلاوت فرمود:
فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً، فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ اَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ
وای بر کسانی که نوشته‏ای را به دست خویش می‏نویسند و سپس می‏گویند: این از سوی خداست، تا با آن مبلغ کمی به دست آورند. وای بر آنان از آنچه دستانشان می‏نویسد و وای بر آنان از آنچه کسب می‏کنند.
آنگاه فرمود: کسانی که در این امت چنین نوشته‏اند شباهت دارند به آنان که خدا می‏فرماید:
یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لایَسْتَخْفُونَ مِنَ اللهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ اِذْ یُبَیِّتُونَ ما لایَرْضی مِنَ الْقَوْلِ وَ کانَ الله بِما یَعْمَلُونَ مُحیطاًاز مردم مخفی می‏کنند اما از خدا مخفی نمی‏کنند و خدا ناظر آنان است هنگامی که شب را سحر می‏کنند در سخنی که خدا راضی نیست، و خدا به آنچه انجام می‏دهند احاطه دارد. سوره‏ نساء: آیه‏ 108
سپس فرمود: امروز گروهی در امت من تشکیل یافته‏اند که در صحیفه نوشتنشان مانند سردمداران زمان جاهلیت شده‏اند، که صحیفه‏ای بر علیه ما نوشتند و در کعبه آویزان نمودند. خداوند به آن عده امکانات می‏دهد تا آنها و کسانی را که بعد از آنان می‏آیند امتحان کند و انسانهای خبیث و پاک را از هم جدا کند. اگر نبود که خداوند به من دستور داده از آنها روی بر گردانم برای مقدّری که می‏خواهد به انجام برساند، هم اکنون آنان را پیش آورده و گردنشان را می‏زدم .
حذیفه ادامه داد: بخدا قسم دیدیم هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این سخنان را می‏فرمود لرزه بر اندام امضاکنندگان صحیفه افتاده و اختیار از کف داده بودند، بطوری که بر هیچ یک از حاضران در مجلس مخفی نماند که حضرت با سخن خویش آن عده را قصد کرده و این آیه‏های قرآنی را برای آنان می‏خواند.
 

سند:بحارالانوار: ج 19 ص 2 -1.
 

موضوعات مرتبط: دینی ، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, ] [ 19:36 ] [ علیرضا حمزه یی ] [ ]

1- دفن بدن مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

در نیمه شب اول ریع بدن مطهر خاتم الانبیا’ والمرسلین صلی الله علیه و آله و سلم را امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام دفن فرمودند1

مصیبت و فاجعه رحلت پیامبر صلی الله عله و آله و سلم از یک طرف و بی احترامی به آن حضرت و توجه نداشتن مردم به غسل و کفن و دفن حضرت از طرف دیگر , داغهایی بود که بر دل مبارک امیرالمومنین علیه السلام2 سنگینی میکرد. چنانچه با یاد تلخ آن روزها فرموده اند:" آیا بدن شریف پیامبر صلی الله علیه آله و سلم را رها میکردم و او را دفن ننموده برای خلافت و سلطنت بعد از او نزاع میکردم"؟3


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, ] [ 17:0 ] [ علیرضا حمزه یی ] [ ]

اصبغ بن نباته يكى از ياران برجسته اميرالمؤمنين عليه السلام مى گويد:
سلمان از طرف على عليه السلام استاندار مدائن بود و من پيوسته با او بودم . سلمان مريض شد و در بستر افتاده بود، من به عيادتش رفتم . آخرين روزهاى عمرش بود، به من فرمود:
اى اصبغ ! رسول خدا صلى الله عليه و آله به من خبر داده هرگاه مرگم فرا رسيد مردگان با من سخن خواهند گفت . تو با چند نفر ديگر مرا در تابوت نهاده و به قبرستان ببريد تا ببينم وقت مرگم رسيده يا نه ؟! به دستور سلمان عمل كرديم . او را به قبرستان برديم و بر زمين رو به قبله نهاديم . با صداى بلند خطاب به مردگان گفت :
سلام بر شما اى كسانى كه در خانه خاك ساكنيد و از دنيا چشم پوشيده ايد، جواب نيامد.


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ یک شنبه 2 بهمن 1390برچسب:, ] [ 21:0 ] [ علیرضا حمزه یی ] [ ]

به امام على عليه السلام خبر رسيد معاويه تصميم دارد با لشكر مجهز به سرزمين هاى اسلامى حمله كند.
على عليه السلام براى سركوبى دشمنان از كوفه بيرون آمد و با سپاه مجهز به سوى صفين حركت كردند در سر راه به شهر مدائن (پايتخت پادشاهان ساسانى ) رسيدند و وارد كاخ كسرى شدند.
حضرت پس از اداى نماز با گروهى از يارانش مشغول گشت ويرانه هاى كاخ انوشيروان شدند و به هر قسمت كاخ كه مى رسيدند كارهايى را كه در آنجا انجام شده بود به يارانش توضيح مى دادند به طورى كه باعث تعجب اصحاب مى شد و عاقبت يكى از آنان گفت :
يا اميرالمؤ منين ! آنچنان وضع كاخ را توضيح مى دهيد گويا شما مدتها اينجا زندگى كرده ايد!
در آن لحظات كه ويرانه هاى كاخها و تالارها را تماشا مى كرند، ناگاه على عليه السلام جمجمه اى پوسيده را در گوشه خرابه ديد، به يكى از يارانش ‍ فرمود:
او را برداشته همراه من بيا!
سپس على عليه السلام بر ايوان كاخ مدائن آمد و در آنجا نشست و دستور داد طشتى آوردند و مقدارى آب در طشت ريختند و به آوردند جمجمه فرمود: آن را در طشت بگذار. وى هم جمجمه را در ميان طشت گذاشت .
آنگاه على عليه السلام خطاب به جمجمه فرمود:
اى جمجمه ! تو را قسم مى دهم ! بگو من كيستم تو كيستى ؟
جمجمه با بيان رسا گفت :
تو اميرالمؤ منين ، سرور جانشينان و رهبر پرهيزگاران هستى و من بنده اى از بندگان خدا هستم .
على عليه السلام پرسيد:
حالت چگونه است ؟
جواب داد:
يا امير المومنين ! من پادشاه عادل بودم ، نسبت به زيردستان مهر و محبت داشتم ، راضى نبودم كسى در حكومت من ستم ببيند. ولى در دين مجوسى (آتش پرست ) به سر مى بردم . هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به دنيا آمد كاخ من شكافى برداشت . آنگاه به رسالت مبعوث شد من خواستم اسلام را بپذيرم ويل زرق و برق سلطنت مرا از ايمان و اسلام باز داشت و اكنون پشيمانم .
اى كاش كه من هم ايمان مى آوردم و اينك از بهشت محروم هستم و در عين حال به خاطر عدالت از آتش دوزخ هم در امانم .
واى به حالم ! اگر ايمان مى آوردم من هم با تو بودم . اى اميرالمؤ منين و اى بزرگ خاندان پيغمبر!
سخنان جمجمه پوسيده انوشيروان به قدرى دل سوز بود كه همه حاضران تحت تاءثير قرار گرفته با صداى بلند گريستند.

اميد است ما نيز پيش از فرا رسيدن مرگ در فكر نجات خويشتن باشيم .


موضوعات مرتبط: دینی ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 2 بهمن 1390برچسب:, ] [ 20:53 ] [ علیرضا حمزه یی ] [ ]

هنگامى كه اسيران فارس را به مدينه آوردند، از يك سو عمر قصد داشت كه زنان اسير را بفروشد و مردان آنها را غلام عرب قرار دهد و از سوى ديگر اين فكر را نيز در سر داشت كه اسيران فارس ، افراد عليل و ضعيف و پيران عرب را در موقع طواف كعبه به دوش بگيرند و طواف دهند ولى على عليه السلام به او متذكر شدند كه پيغمبر بزرگوار فرموده است :
- ((افراد شريف و بزرگوار هر ملتى را محترم بداريد، اگر چه با شما يك سو نباشند)). فارس (ايرانيها) مردمانى دانا و بزرگوارند، بنابراين سهم خود و سهم بنى هاشم را كه از اين اسيران داريم در راه خدا آزاد مى كنيم . سپس ‍ مهاجرين و انصار گفتند: اى برادر رسول خدا! ما نيز سهم خود را به تو بخشيديم . على عليه السلام عرض كرد: پروردگارا! اينان سهم خود را بخشيدند و من هم قبول كردم و اسيران را آزاد كردم .
عمر گفت : على بن ابى طالب عليه السلام پيشى گرفت و تصميمى كه درباره مردم عجم داشتم در هم شكست .
بعضى از آن جمع هم بر آن شدند كه با دختران پادشاهان كه اسير شده بودند. ازدواج نمايند. حضرت على عليه السلام در اين رابطه به عمر فرمود:
- اين دختران شاهان را در ازدواج آزاد بگذار و آنان را مجبور نكن .
يكى از بزرگان عرب به شهربانو دختر يزدگرد (پادشاه ايران ) اشاره كرد ولى او صورت خود را پوشاند و نپذيرفت .
به شهربانو گفتند: تو كدام يك از اين خواستگاران را انتخاب مى كنى ؟ آيا راضى هستى ازدواج كنى ؟ آن بانو سكوت اختيار كرد. اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: او به ازدواج راضى است و بعدا همسر انتخاب خواهد كرد زيرا سكوت وى علامت رضايت اوست . وقتى كه بار ديگر پيشنهاد كردند شهربانو گفت : اگر در ازدواج آزاد باشم ، غير از حسين كه چون نورى است پرتوافكن و مهتابى است درخشان ، كسى را انتخاب نمى كنم . حضرت على عليه السلام فرمود: تو چه كسى را براى انجام كارهايت به وكالت مى پذيرى ؟ شهربانو آن حضرت را وكيل قرار داد. اميرالمؤ منين عليه السلام به حذيفه يمانى دستور داد خطبه نكاح را بخواند. او نيز خطبه را خواند. بدين طريق شهربانو به ازدواج امام حسين درآمد و امام زين العابدين عليه السلام از اين بانوى مكرمه متولد شد و نسل امام حسين عليه السلام بوسيله او ادامه يافت .


موضوعات مرتبط: امامت و معصومین ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 2 بهمن 1390برچسب:, ] [ 20:49 ] [ علیرضا حمزه یی ] [ ]

 

شيعيان جهان

وهابيون نجس با حمايت آل منحوس و ملعون سعودي در رور جمعه 26 صفر با حمله قبور ائمه بقيع هرگونه توهيني كه لايق رئيس مذهب يهودي الاصل خود محمد بن عبدالوهاب بود نسبت به ائمه بقيع اظهار داشتند .

 براي سرنگوني آل يهودي الاصل  سعود و رهبران منجوس وهابي همگي دست بدعا برداشته و خواهان سرنگوني حكومت ظلم در حرمين شريفه گرديم .

اللهم عجل الوليك الفرج

اقدام عناصر پلیس سعودی در بی احترامی به قبور بقیع نزدیک مسجد نبوی در مدینه، اوضاع این شهر را ناآرام کرد.

موضوعات مرتبط: دینی ، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, ] [ 13:31 ] [ علیرضا حمزه یی ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

جهت مشاهده وبلاگ به منوی خانه مراجعه فرمائید
نويسندگان
آخرين مطالب
آبان 1394 مهر 1394 شهريور 1394 مرداد 1394 تير 1394 خرداد 1394 ارديبهشت 1394 فروردين 1394 اسفند 1393 بهمن 1393 دی 1393 آذر 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390 آبان 1390 مهر 1390 شهريور 1390 تير 1390 خرداد 1390 ارديبهشت 1390 فروردين 1390
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 225
بازدید دیروز : 21
بازدید هفته : 338
بازدید ماه : 880
بازدید کل : 392174
تعداد مطالب : 306
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1