مهدویت

مهدویت
در خصوص مسائل دینی و مهدویت

حكایت آن دو برادر
در زمان امام جواد(ع) دو برادر بودند كه سرگذشت آنها نیز براى درك درست تاثیر نیت بر رفتار و شخصیت انسان ها مفید و شنیدنى است.

محمد بن فرج الرجحى و عمر بن فرج الرجحى دو برادرند كه در یك محیط رشد كردند، اما محمد به جایى رسید كه از اصحاب خوب و با وفاى امام جواد(ع) شد. در كتاب فقهى جواهر الكلام و كتاب وسائل الشیعة، روایاتى از محمد بن فرج نقل شده كه از ایشان به عنوان ثقه و یكى از اصحاب معصوم(ع)یاد شده است و عمر بر خلاف او راه گستاخى را پیش گرفت و از عُمّال ظلم هارون، مأمون، معتصم و متوكل شد.

در همان زمان كه محمد مشغول ضبط و نقل حدیث و معارف حقه الهى بود، برادرش عُمر به ظلم و اجحاف شیعیان مشغول بود و آنان را قلع و قمع كرده و نابود مى ساخت.

پس از شهادت امام موسى بن جعفر(ع) به دست جلودى، هارون، او را براى مصادره اموال خانواده امام مامور كرد. پس از آن عمر والى مدینه و مكه گردید و دستور داد تمام مردم از معامله و رفت و آمد و حتى گفت‌وگو با علویون خوددارى كنند.

این جنایت در زمان امام جواد(ع) و به دستِ عمر بن فرج الرجحى كه آن زمان، والى مكه و مدینه بود انجام شد و اگر كسى این قانون را مى شكست و با علویون ارتباط بر قرار مى كرد، از هستى ساقط مى شد. به این معنا كه اموالش مصادره مى شد، شلاق مى خورد و این شلاق و مصادره بیشتر با تحقیر و تخریب شخصیت همراه بود.

تا زمانى كه متوكل زنده بود، فشار و ارعاب و تهدید نسبت به خاندان پیامبر(ص) ادامه داشت. كار مصادره اموال تا جایى پیش رفت كه زنان این خاندان شریف به خاطر نداشتن چادر، نه تنها از خانه بیرون نمى رفتند، بلكه با یكى دو روسرى به نوبت نماز مى خواندند، در روایت از این بانوان به عنوان «عاریات حواسر» تعبیر شده است.بر اساس این روایت آنها حتى یك روسرى خصوصى از آنِ خود نداشتند.

در طول حكومت متوكل، وضع به این گونه بود و معصومین(ع)بدون این كه از قدرت معنوى و مادى خویش استفاده نمایند، صبر و تحمل پیشه كردند. در حالى كه نابود كردن تمامى دستگاه عباسیون براى آنان، كه به فهرست لایتناهى خداوند متصل بودند، كار سختى نبود. علت این صبر و تحمل را نیز در روایات، آزمایش خلق و امتحان بندگان اعلام كرده اند. بندگان خدا باید آزمایش شوند تا سَرِه و ناسره از هم جدا شوند و آنانكه لیاقت رشد و تكامل دارند به درجات بالاترى دست پیدا كنند و اراده خویش را به نمایش بگذارند.

همه انسان‌ها باید امتحان پس دهند. متوكل، عمر و جلودى؛ امامان، تابعین، هر دو گروه در گردونه روزگار باید مورد آزمایش الهى قرار گیرند تا بعضى ها با افتخار و سربلند بیرون آیند و زندگى شان سرمشق دیگران شود و در مقابل تمام بشریت نورافشانى كنند، و گروهى دیگر تمام هستى خویش را به دو روز خوشگذرانى و تن پرورى بفروشند و سرافكنده دنیا و آخرت گردند.

محمد بن سنان نقل مى كند كه خدمت امام هادى(ع) شرفیاب شدم و خبر مرگ عمر بن فرج را به ایشان دادم، امام دست‌ها را به سوى آسمان بلند كرده و به درگاه خدا شكر نمودند: «الحمدلله، الحمدلله، الحمدلله ...» و بیست و چهار مرتبه این ذكر مقدس را تكرار كردند. سپس محمد بن سنان به حضرت گفت: اگر مى دانستم این خبر تا این حد موجب شعف و شادى شما مى شود، پا برهنه به سوى شما مى دویدم تا شاید یك لحظه زودتر خوشحال شوید.

این جا بود كه امام هادى(ع) با محمدبن سنان درد دل كرد و داستان نصیحت امام جواد(ع)و جواب ابلهانه عمر و ماجراى دعاى پدر خویش را بیان فرمودند.

ماجرا از این قرار بود كه روزى امام جواد(ع) با عمر بن فرج، ملاقات كرد و او را نصیحت فرمود كه با اهل بیت پیامبر(ص)این گونه مباش؛ اما عُمر از آن جا كه در برابر حق جوابى نداشت و نمى خواست خود را تسلیم آن نماید، با كمال بى خردى و گستاخى، سخنى بر زبان آورد كه بسیار سخت و گران بود. «العیاذ بالله» به امام گفت «أظنّك سَكران».

«ظن» در لغت از «أضداد اللّغة» است، یعنى گرچه ظن از جهت معنا با یقین مخالف است، اما در این جمله، معناى یقین مى دهد. یعنى «العیاذ بالله» یقین دارم كه تو مستى!.

امام جواد(ع) با شنیدن این یاوه عُمر، سر به آسمان بلند كرد و فرمودند:«اللّهم إن كنت تعلم إنّی أمسیت لك صائماً فأذقه طعم الحرب و ذلّ الأسر...؛ خدایا، اگر تو خبردارى كه روزم را به عصر رساندم در حالى كه روزه دار بودم، مزه آهن داغ و ذلّت اسیرى و زندان را به وى بچشان.»

حضرت امام جواد(ع) در این جا علم خدا را به عنوان شاهد در برابر خود خداوند معرفى مى كند و با اعلام این كه روزه دار است، به سنگینى و سختى تهمت شرابخوارى اشاره مى نماید.

استجابت دعاى حضرت جواد(ع)
عُمر تا بعد از شهادت امام جواد(ع) بر مسند قدرت باقى بود. پس از شهادت ایشان، دعاى آن حضرت مستجاب شد و به خاطر وقایعى كه اتفاق افتاد، متوكل به سختى بر عمر غضب نمود و دستور داد تمام اموال او را مصادره كردند و همه كنیزكان، باغ ها و املاكش را از او گرفتند. سپس، او را به زندان افكند و حدود صد رَطل، یعنى بیش از سیصد كیلوگرم زنجیر به گردن و دست و پاى او آویزان كردند. به دستور متوكل هر روز یك نفر باید او را با مشت و لگد به باد كُتك مى گرفت و تعداد این ضربات، هر روز بالا مى رفت.
انسان باید از نفس خود مواظبت نماید. گاهى همین عذاب هاى دنیایى نیز در فكر آدم نمى گنجد، چه رسد به عذاب هاى اُخروى.

روزها مى گذشت و براى عمر بن فرج، چیزى جز افزایش تعداد ضرباتى كه باید از ناحیه گردن تحمل مى كرد، باقى نمانده بود تا این كه بالاخره پس از چند روزى كه تعداد ضربات به شش هزار رسید، هلاك شد و كارنامه سیاه اعمالش بسته شد. و با پرونده اى آكنده از خیانت به مسلمانان و خدمت به ظالمان، به دادگاه الهى حاضر گردید.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: امامت و معصومین ، احادیث و حکایات از معصومین، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:, ] [ 9:5 ] [ علیرضا حمزه یی ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

جهت مشاهده وبلاگ به منوی خانه مراجعه فرمائید
نويسندگان
آخرين مطالب
آبان 1394 مهر 1394 شهريور 1394 مرداد 1394 تير 1394 خرداد 1394 ارديبهشت 1394 فروردين 1394 اسفند 1393 بهمن 1393 دی 1393 آذر 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390 آبان 1390 مهر 1390 شهريور 1390 تير 1390 خرداد 1390 ارديبهشت 1390 فروردين 1390
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 54
بازدید دیروز : 82
بازدید هفته : 145
بازدید ماه : 136
بازدید کل : 395494
تعداد مطالب : 306
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1